کد مطلب:323175 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:298

جلسات بهائیان
جلسه ی اول شب چهارشنبه دهم ثور دو ساعت از شب گذشته محفل با نهایت جلال و نورانیت در مشرق الاذكار منعقد و با تلاوت مناجات و لوح عید اعظم و خطابه ی مباركه و اخبار امری و توضیح و تبین مواد تسعه ی مهمه ی لوح بدیع بیست صفحه ی لوح اخیر و نطق غرا و تشویق و تحریص احباء بر خدمت و جانفشانی و قیام و اقدام به لوازم عبودیت و فداكاری و وفاداری و احتیاجات منظوره ضروریه توسط حضرت آقای میر دیوان علیه 66 و انتخاب رئیس و منشی با رأی كتبی حضوری و صرف چای و شیرینی آن محفل عافل ساعت پنج از شب گذشته خاتمه یافت

جلسه ی دوم روز پنجشنبه 11 تور در مشرق الاذكار طرف صبح دوساعت از دسته گذشته منعقد با تلاوت الواح جدیده مفتوح شده پس از اخذ نظریات و نتیجه ی مذاكرات شب قبل و احتیاجات منظوره و تبادل افكار عمومی و صرف چائی و شیرینی با تلاوت مناجات در كمال روحانیت خاتمه یافت

جلسه ی سوم شب شنبه 13 تور در منزل جناب حاجی علی محمد آقای احمداف علیه بهاء الله دو ساعت از شب گذشته محفل منعقد شده پس از تلاوت الواح و آثار و مناجات و اظهار نظریات خصوصی محفل روحانی تبریز توسط آقای وكیل روحانی علیه 9 و الطافه و اخذ آراء و اعلان تصمیمات قطعیه حاصله از نظریات عمومی توسط آقای رئیس علیه
بهاء الله و صرف چائی و شیرینی با نهایت انتظام و نورانیت و تربیت خاتمه یافت

خلاصه مذاكرات و نتیجه حاصله بر طبق قرارداد اولین كنفرانس سال گذشته موقع قبول یافت

اول حضرات تجار و كسبه از كلیه داد و ستد خودشان تومانی یك شاهی یعنی از خرید نیم شاهی و از فروش نیم شاهی

دوم حضرات موظفین و مأمورین و مالكین و اطباء از كلیه عایدات خود تومانی ده شاهی

سوم حضرات رعایا و زارعین از كلیه عایدات خود صدی دو از عین محصول به صندوق لجنه خیریه در نقاط امریه بپردازند

محل صرف عایدات از این قرار مذكوره به پنج سهم تقسیم شود

اول دو سهم از پنج سهم به لخبه خیریه محفل روحانی تبریز از شهر و اطراف جمع شود كه توسط محفل روحانی مركزی تهران ارسال گردد تا به صواب دید آن محفل مقدس برای اداره حضرات مبلغین محترم ثابت و سیار در آذربایجان خرج شود

دوم یك سهم در صندوق لجنات خیریه برای تأسیس مدرسه و تعمیم معارف ذخیره ماند

سوم یك سهم برای دستگیری عجزه و ضعفاء تخصیص شود

چهارم یك سهم جهة اشتراك مجلات و جرائد و مطبوعات امریه از طرف محفل روحانی در هر نقطه مصروف گردد این است شرح جلسات كنفرانس كه مذكور شد اما نكته كه باید خاطر عاطر احبای الهی را متذكر داریم این است چنانكه قبلا اشاره شد اهالی آذربایجان عموما و احبای الهی خصوصا فوق العاده در ضیق مالی هستند لهذا
در این دفعه بعضی اقدامات جلیله عظیمه كه در مد نظر داشتند صرف نظر گشت حتی در نخستین جلسه بعضی از احباء داوطلبانه اظهار نمودند كه باید این سنه با سنه ماضیه امتیازی داشته باشد چه ضرر دارد در این سبیل جلیل از مایملك ضروریه و اثاثیه لازمه خانه خود چیزی به معرض فروش برسانیم و اقدامی مهمتر كنیم ولی محفل روحانی در این موقع بدین قضا رضا نداد و از عتبه مقدسه الهیه توفیقات بدیعه مسئلت می شود تا در سنه آتیه چنانكه آرزوی قلبی احبا است مجری شود

روز شنبه 13 ثور عصر در مسافرخانه بهائی عكس اعضای محفل و نمایندگان محترم محافل برداشته شد كه به یادگاری در صندوق محافل روحانی بماند و در خاتمه رجای دعا از یاران الهی داریم كه شاید از انفاس طیبه دوستان رحمانی از بعد به خدمتی موفق و مؤید گردیم و البهاء علی الذین قاموا علی اعلاء كلمة الله رب العالمین منشی محفل عنایت الله احمداف میلانی محفل روحانی تبریز ملاحظه شود كه به چه حیله راه كلاشی را پیش گرفته اند؟ و آن هائیكه از بهائی ها در ادارات دولتی می باشند نیز به طریف مذكور از هر یك خیاناتی شرم آور مشهود شده از جمله میرزا حسین خان دخیلی كه معاون پست مراغه و از سلاله دخیل مرحوم بود كه بهائی ها فامیل آن ها را نیز از خدا یك پایه كمتر می دانند و خانه شان را امام زاده و بست تصور دارند اخیرا به واسطه خیانات عدیده احضار به تبریز گردیده است از جمله خیاناتش به اداره پست چندین فقره پول مردم را كه از مراغه به تبریز می فرستادند برداشت به خودش اخرج كرد بعد از یك ماه از تبریز تعقیب شد از جمله پولی بود از مالیه هشترود به تبریز ارسال می نمودند كه به واسطه همان پول به تبریز خواستند از جمله پولی دیگر از معتبرین مراغه كه به
تبریز ارسال می نمود چون كاغذ بود و در لف پاكت آن را خورد هكذا مكاتیب چندین نفر از علما و تجار مراغه را كه به عتبات عالیات می فرستادند باز كرد و نفرستاد حتی چند مكتوب را به بنده ارائه داد و الان صاحبان پاكات موجودند و از سایر نفوس كه به قدر دویست تومان پول به اسم اداره گرفته و هنوز هم ادا نكرده و تمام این وجوهات به خرج تعیشات و مشروبات مشار الیه صرف گشته و در نتیجه باعث تنزل مقام و سبب احضار به تبریز گردیده از قرار معلوم نظر به امتحان اخیرش معلوم می شود كه چند سال قبل پستخانه ی مراغه كه به سرقت رفته كار همین شخص بوده باشد كه چندین اشخاص بی گناه را از پا در آوردند هكذا میرزا محمد ساعت ساز بنابی كه مرد وقبلا اسمی برده شده زن بی شعورش یك ظرف پول زرد و سفید كه معلوم نشد چند بوده آورد خفیتا به همین میرزا حسین خان و دامادش میرزا مهدی شكوهی به عنوان امانت داد كه برای آتیه او و صغارش پس اندازی باشد این ها قطع نظر از اینكه پول را تماما خوردند در ظاهر به ضعیفه گفتند كه تمام دویست تومان بوده و قبض دادند بعد وصی متوفی مطلع شد در نتیجه وجه معلوم هم سوخت گردید دیناری برصغار و زن متوفی نرسید در حالتی كه دامادش به همان پول مدتی تجارت كرد و شخصی كه میرزا محمد نام همراهش بود و لیره های ظرف را در تبریز خورد كرده موجود است باری سایر خیاناتشان از این یك شمه ی كه ذكر شد معلوم است احتیاج به شرح نیست كه عصبانی كردند و از جمله حرف های بهائی ها این است كه بها مفت خوری را جمع كرده و غدغن نموده است باید همه كار كرده بخورند چنانكه می گوید (ابغض الناس عند الله من یقعد و یطلب) و بدین سبب دائم از سادات و علماء و دراویش
اسلام تنقید كرده ایشان را مفت خور می گویند ولی غافل از خودشان كه عده به طریق كلاشی و دزدی پول مردم را می خورند عده دیگرنیز طبیب من درآوردی شده بدین رسم پول مردم را می خورند علاوه از اینكه به واسطه ی تبلیغات خرافات ارواح نفوس را مخمود و افسرده می نمایند ابدان شان را نیز مریض و ناخوش ساخته به دیار اخری می فرستند نظر به اینكه این مسئله به جامعه خیلی ضرر دارد و مخالف قانون حالیه است كه كسی بدون دیپلوم و اجازه رسمی از وزارت داخله بیاید مشغول به طبابت باشد مجبورم كه از چند نفر اسم ببرم بلكه از طرف وزارت جلوگیری سخت بشود میرزا محمد نامی است كه در خود مراغه كه از نوشتن اسم خود عاجز است طبابت می كند اخیرا از طرف ولاة امور جلوگیری شد و التزام پا به مهر گرفته شد كه اگر هرگاه اقدام بدین عمل نماید باید پانصد تومان به وزارت بدهد با وجود این در سرسر طبابت نمود سال گذشته دو نفر را از حیات محروم كرده از طرف حكومت توقیف شد پس از چندی حبس مقداری وجه نقد داده خلاصی یافت و الان نیز پنهانی مشغول است ایضا در شیشوان میرزا كریم و میرزا حاجی آقا نامان كه هیچ یك سواد كافی هم ندارند و یكی مغزش معیوب و دیگری به مرض سودا مبتلا كه دائم سر و صورتش زخمدار است طبابت می نمایند با آن ها حشر ندارم نمی دانم آن ها نیز آدم كشته اند یا نه دیگری در بناب است میرزا غلامحسین نام كه دواخانه موسوم به صحت باز كرده طبابت می نمایند ولی ابدا در علم طب سابقه ندارد دیگری در میاندوآب میرزا مختار نام خود و مادرش علاوه از حكیمی جراحی را نیز اشغال كرده اند یكی در ممقان به اسم آقا عزیز كه ایشان نیز به جزئی سواد و بدون سابقه به
طبابت مشغول است میرزا حیدر علی اسكوئی در تبریز قطع نظر از اینكه چند شغل را داراست كه هیچ یك از روی شعور نیست از جمله صابون سازی می كند كه از تعفنش دماغ گندیده می شود و پنبه كاری می كند در مقابل پانصد تومان خرج و پنبه دانه صد تومان وصول نتواند عكاسی می كند به چه شكل تبلیغ می كند آن هم ناقص ضمنا حكیمی هم می كند چنانچه چندین دفعه به خود بنده طبابت كرده كه مدتی ناخوش شده ام آقا سید اسد الله قمی را دوا داد كه بیچاره دو ماه تمام ناخوش شده بالاخره به مرض سكته مبتلا گردید كه به همان مرض وفات نمود سید محمد نامی است در سیستان طبابت و آبله كوبی می نماید میرزا محمد قلی بود در زنجان كه اخیرا وفات كرد طبابت می نمود ولی پسرش میرزا عبدالله گویا دوا فروشی می كند در همدان كه لاتعد و لآتحصی هر یكی كه اسم یك دوا را یاد گرفتند مشغول طبابت می شوند باری از نفوس كه اسم برده شد معذرت می خواهم كه دلگیر نشوند به جهت اینكه عملشان هم مخالف قانون دولت است و هم مباین اساس مذهبشان می باشد زیرا می نویسند كه در هر كار باید استاد ماهر آن گردند و انگشت نما نشوند و بدون اجازه رسمی دولت متبوعه به شغلی و عملی اقدام نكنند با وجود این جای مذمت نیست زیرا این ها تأسی به مولای خودشان كرده اند چون بها و عباس افندی نیز طبابت می نمودند و چنانچه آقای نیكو شرحی در فلسفه ی نیكو راجع به طبابت بها مرقوم فرموده اند عباس افندی را نیز معجزه های عدیده در همین طبابتش ثابت می نماید باری اسامی فوق كه ذكر شد هیچ یك دارای اجازه نامه نبوده و نیستند و از بعضی التزام گرفته شده در سرسر مشغولند ولی بعضی با حفظ الصحه محلی ساخت سازی دارند كه سالی مقرری
از خربوزه و پول و غیره از اطراف می فرستند و در ضمن باز مشغول كار و كسب خود می شوند خدا بركت بدهد خوب كسی است كه هم ارواح را معالجه می كنند و هم ابدان را طبابت و به فرمایش حضرت رسول عاملند كه العلم علمان علم الابدان و علم الادیان باری قسمتی نیز به نام تبلیغ دو هزار مرتبه از مفت خورهای اسلامی بدتر است زندگانی دارند كه به واسطه ی همین شغل صاحب آلاف و الوف شده و دارای اتومبیل های مخصوص شده اند باز یاد دارم كه چندین سال پیش پس از مراجعت از تهران بنده عازم كردستان بودم كه میرزا ابراهیم خان منیر دیوان به عنوان تبلیغ به مراغه وارد و او نیز عازم كردستان بود بنده هم به معیت ایشان حركت كردیم شخصی خدمتكار داشتم كه هم خدمت او را می نمود و هم خدمت بنده را تا ساوجبلاغ صفاتی مذموم از این شخص مشهود شد كه فی الحقیقه ی شخص منصف را كافی است كه از این قبیل نفوس متنفر كردند قطع نظر از اینكه مفت خوری را با وجود اینكه ماهی سی تومان نیز حقوق تبلیغ می گرفت به خود پیشه كرده بود كه در این مدت مسافرت دیناری خرج نكرد و همه را بنده متكفل بودم و همان خدمتكار مزبور حاضر است این شخص از انسانیت نیز بی بهره بود به هر جا كه وارد می شد به چه ترتیب وسواس می نمود و دیوار صاف مردم را به واسطه میخ پشه بندش سوراخ سوراخ می كرد و یك اطاق را تنها برای خود می گرفت و رختخوابی بایستی میزبان بیاورد اولا تازه باشد و كسی در آن رختخواب نخوابیده باشد و چه موقع غذا نیز اگر باز آسمان من و سلوی برای این شخص بزرگوار نازل بنماید باز ایرادی به طبخ مأكوله می نمود مختصر هر كسی كه
می نشیند منیر می آید بیچاره دیگر مبهوت می نماید كه خدایا چطور نواقص این مرد را تهیه كنم علاوه به هر نقطه كه می رسید نظر به استعداد میزبان سفارشی می داد مثلا می گفت كه دومن روغن زرد از شیر گوسفند در پائیز درست شده باشد برای من به تبریز بفرست به دیگری سفارش پنیر می داد به آن یكی شیره انگور به یكی شهد و انگبین اگر زراع بود گندم و نخود و بلغور اگر نساج بود كرباس و یا شال خلخال و اگر چوب دار بود گوسفند و گاو ماده الغرض به هر كسی سفارشی می داد كه مجانا تهیه كرده به تبریز خانه منیر دیوان بفرستند حتی سالی چند ماه به خلخال می رود و موقع برگشتن است صدر العلما را برداشته می آورد و مخارج گزافی تحمیل می نماید باری در ساوجبلاغ رئیس پست با یك نفر دیگر تازه بهائی شده بود خانه ی ایشان منزل كردیم در ضمن بعضی از رؤساء به دید آمدند شاهزاده مخاطب السلطنه رئیس تلگراف ما را دعوت به منزل خویش نمود برای شام وقت غروب كه به منزل ایشان وارد شدیم میرزا ابراهیم خان در روی صندل جالس شد پس از چند دقیقه سلطان زاده رئیس مالیه آنجا با چند نفر از صاحب منصبان نظامی وارد شدند از جمله باقرخان نایب دوم قزوینی نیز حضور داشت كه در این حین سلطان زاده مزبور كه شخصی كامل و فاضلی بود شروع به صحبت كرده عنوان نمود كه ما می دانیم به ادله ی عقلی و حسی یك خالقی داریم و از آنجائیكه هیچ مخلوق خالق خودش را نمی تواند بشناسد لازم است واسطه ی فیضی میان خدا و خلق باشد او هم پیغمبر نامیده می شود و باید در هر روزی از ادوار شخصی من عند الله مبعوث شود كه دارای پیام ملكوتی و كلام لاهوتی باشد چنانكه حضرات انبیاء تا حضرت ختمی مرتبت مبعوث شده و برای خود منفعتی
نجسته نوع بشر را به تهذیب اخلاق چنانچه می فرماید (انی بعثت لاثمم مكارم الاخلاق) سوق فرموده اند در خلال این احوال ما را بشارت به ظهور مهدی موعودی كه آمده و خلق را هدایت به راه مستقیم انسانیت خواهد فرمود داده اند این جماعت بهائی ها نیز مدعی بر اینند كه شخصی موعود آمده حال برای ما لازم است قطع نظر از اینكه دلیل و برهان اقامه كنیم نمونه از احكام بهائیت را با نمونه از اسلامیت بسنجیم اگر فلسفه این ها از اسلام خوب تر شد آن وقت می دانیم كه این ها راست می گویند راجع به عمل سرقت در اسلام حكم این است كه اگر كسی سرقت نمود به حكم آیه كریمه السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما باید دستش بریده شود در بهائیت چه حكمی در این خصوص وارد است منیر دیوان بنای مقدمه چیدن گذاشت در حالتی كه فقط به تنهائی روی صندلی نشسته باقی در زمین نشسته اند و در حالت طمأنینه و تكبر شروع به نطق و بیان كرد در این بین باقرخان مزبور بنای تغیر گذاشته گفت نمی دانم این بهائی ها چرا اینقدر یاوه سرائی می كنند هفت هشت جلسه در قزوین در رشت و بلاد اخری با این ها روبرو افتاده ام ندیده ام پرسش سائلی را یك جواب مختصر و مفیدی داده و قانع نمایند فقط به حاشیه و عرفان بافی رفته اند مرد كه... از تو سوال می كنند كه حكم سرقت در بهائیت چیست لازم نیست این همه ترهات بگوئی منیر دید كه فارسی غلط دارد گفت حكم سرقت در بهائیت دفعه اول حبس و دوم تبعید در سوم داغ به پیشانی كه علامت است می زنند كه همه جا بشناسند - سلطان زاده فرمود بسیار خوب حال فلسفه این ها با هم تطبیق نمائیم به بینیم كدامش قابل الاجرا و قلیل المضرة است انسان همیشه كه دزد نیست یك وقتی دارد حالت شبابی و یا احتیاج وادار
می كند كه یكی به دزدی برود اگر بحكم اسلام دست او بریده شود پس از آنكه دید مجازات دزدی بد است توبه كرده در جائی مشغول كسب شده و به دستش بهانه ی درست می كند كه در فلان وقت گلوله خورده و یا زخمی در آورده كه اطباء امر ببریدن كرده اند و در میان ناس می تواند پاره نانی پیدا كرده بخورد ولی وقتی كه داغ به پیشانی زدند همه جا این شخص معروف به دزدی خواهد شد و كسی نیز راهش نخواهد داد در این صورت مجبور است كه تمام عمر را به دزدی به گذراند و علاوه از هر شهر و دهكده كه یكی دو نفر با داغ پیشانی تبعید شدند به یك جا جمع گشته كرو پی تشكیل خواهند داد كه همیشه اسباب زحمت مردم را فراهم آوردند پس ثابت شد كه فلسفه حكم اسلام بهتر از این است كه شما می گوئید

مقصود خیلی صحبت به میان آمد آن وقت باقر خان تشری زد گفت مردكه برو پی كارت این مفت خوری را ول كن یك مفت خور كم داشتم كه شما هم به اسم مبلغ از این طرق پیدا شدید كاری كه در این مدت هشتاد ساله به غیر از ریختن خون جمعی نفوس بدبخت بدین اسم بی مسمی و به غیر از مفت خوری در مجالس و پلو خوردن در محافل و خلق را از كار و بارش معطل كردن و دروغكی احكام نازل نموده و منی و شهوت را با بول و غایط پاك گفتن و غسل جنابت را كه در حقیقت راجع به طهارت است منسوخ نمودن و جمعی از مردم را بدبخت كردن و لا ابالی ساختن كدام كاری را در عالم صورت داده اید كه به درد ملت بخورد و به آسایش نوع بشر راجع باشد و اگر اینجا خانه ی دوست عزیز من نبود هر آینه می دانستم به تو چه می كردم

باری در نتیجه ی همان مجلس چند نفر كه رئیس پست و غیره بودند
سرد شده و هنوز نیز به نظر لاقیدی به بهائیت می نگرند و منیر دیگر صبح حركت كرد و نتوانست اقامت نماید مخذول و منكوب شد نظر در مفت خوری بود كه بهائی ها پیش مردم خودشان را تقدیس كرده و از سید و ملا و درویش تنقید می كنند در حالتی كه خود بدتر از آن ها می باشد

از معاملاتشان مطالب بسیار است كه در جراید بادكوبه قبلا شرح داده اند كه چقدر نفوس از این ها ورشكست شده هزارها تومان پول مردم را خورده اند راجع به عصمت داخلیشان نیز حكایات زیادی دارم ولی خوش ندارم كه وقت خود را ضایع كنم همین یك اشاره كه مجبور به گفتن او هستم می دهم و آن این است كه در سیاحتنامه ی دكتر ژاك كه در حقیقت رمانی است خیلی شیرین و راجع به بهائیت نیز مطالب موجود است از تألیفات حضرت آقای آیتی است هر كه طالب باشد می تواند از خود مؤلف بطلبد راجع به بهائیان بادكوبه نسبتی داده شده كه شب میزبان آمده پیش مهمان كه بد بگذرد كسی بدین كلمه منكر شد كه همچو چیزی نمی شود بنده اظهار كردم چرا این از دوشق خالی نیست یا بی عصمت بوده و یا محبت وادار كرده كه در عالم خویش خدمتی كرده باشد شخصی حاضر بود گفت استعباد ندارد یك نفر زنی كه برادرش در مراغه مبلغ است خودش می گفت كه جوانی را چند سال پیش برادرم تبلیغ كرد این جوان كه شب در بیرونی خوابیده بود سه دفعه رفتم پشت در كه در را باز كرده به پیشش بروم باز ترسیدم كه مبادا صدا كند برادرم از قضیه مطلع شود و الان آن جوان در قزوین است از تصریح اسم معذورم و در این مسئله عقیده ذیل را دارند (در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد - طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد) پس از شنیدن این حرف یقین قطع كردم كه
مسئله دكتر ژاك درست بود و مبنی بر غرض نیست